نظارت بر عملكرد قضات با تأكيد بر تبصره ماده 263 قانون آيين دادرسي كيفري
انتصار ابريشمي – كارشناس ارشد حقوق جزا وجرم شناسي
چكيده
يكي از وظايفي كه به موجب قانون بر عهده ديوان عالي كشور نهاده شده و به نوعي در زمره راهكارهاي نظارتي اين مرجع ، تلقي ميشود ، ارائه گزارش در خصوص تخلفات انتظامي قضات است . اين تمهيد كه در راستاي اجراي اصل 161 قانون اساسي انديشيده شده است ، عملاً قضات را به دقت و تعمق بيشتر در صدور رأي وا ميدارد .
بيترديد ، اين مهم خود ، تقويت رويه قضايي و كاهش نقض آرا در مراجع بالاتر را به دنبال خواهد داشت . قابل انكار نيست كه اعمال چنين نظارتي ، قضات را وا ميدارد تا در اجراي صحيح قوانين كوشاتر عمل كنند و اين امر در كنترل و كاهش اطاله دادرسي بيتأثير نخواهد بود .
واژگان كليدي :
ديوان عالي كشور ، نظارت ، تخلف انتظامي ، دادگاه عالي انتظامي قضات
درآمد
رسالت اصلي قانون ، برقراري نظم و اجراي عدالت است . بيترديد اجراي عدالت در پرتو وجود يك سازمان قضايي كارآ و مطلوب امكانپذير ميگردد . مصلحت هر جامعه ، داشتن يك نظام قضايي پويا و منسجم را ايجاب ميكند و ضروري است كه هر جامعه به اين مهم مجهز شود . در رأس اين مجموعه ، نظارت بر عملكرد قضايي توسط عالي ترين مرجع قضايي ، لازمه استمرار و موجوديت نظام است . ضمن اينكه نظارت بر عملكرد دادگاهها ، عدالت را نيز ، دست يافتنيتر ميسازد .
طبق اصل 161 قانون اساسي ، نظارت بر اجراي صحيح قوانين درصدر وظايف ديوان عالي كشور قرار گرفته است . بديهي است اين نظارت در قلمرو حقوق كيفري گاه از طريق ايجاد وحدت رويه قضايي در جهت رفع تشتت آرا و ايجاد همسويي در عملكرد محاكم و گاه از طريق «نقض و ابرام آرا» و در صورت لزوم صدور رأي اصراري و بررسي تفسير قضات صورت ميگيرد . به صراحت اصل مزبور ، در مواردي نيز مسؤوليتهايي به موجب قانون بر عهده اين نهاد قرار ميگيرد كه از جمله آنها ارائه گزارش به دادگاه عالي انتظامي قضات در راستاي اعمال نظارت فوقالذكر ميباشد .
به موجب تبصره ماده 263 قانون آيين دادرسي كيفري مصوب 78 « رئيس يا عضو شعبه مكلف است حين تنظيم گزارش ، چنانچه از هر يك از قضاتي كه در آن پرونده دخالت داشتهاند ، تخلف از مواد قانوني يا اعمال غرض و يا بياطلاعي از مباني قضايي ، مشاهده نمايد ، آن را به طور مشروح و با استدلال در گزارش خود تذكر دهد و به دستور رئيس شعبه ، رونوشتي از گزارش ياد شده به دادگاه عالي انتظامي قضات ارسال خواهد شد» .
همچنين در بخشنامه شماره 3692/82/1- مورخ 19/3/1382 رئيس قوه قضاييه به ديوان عالي كشور و دادگستري كل استانها آمده است : « در اجراي اصل يكصد و شصت و يكم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران ، مبني بر وظيفه نظارتي ديوان عالي كشور بر اجراي صحيح قوانين در محاكم قضايي و نظر به مقررات قانوني مواد 392 قانون آيين دادرسي مصوب 1379 و تبصره ذيل ماده 263 قانون آيين دادرسي كيفري مصوب 1378 اعضاي محترم هر يك از شعب ديوان عالي كشور در جريان رسيدگي به پرونده و يا پروندههاي مطروحه در شعب تحت تصدي خود ، تخلف از مواد قانوني ، يا اعمال غرض و يا بياطلاعي از مباني قضايي قضاتي كه به نحوي از انحا در امر رسيدگي دخالت داشتهاند ، مشاهده نمايند ، موظفند مراتب را به طور مشروح و مستدل و به قيد فوريت توسط رئيس شعبه به دادسرا و دادگاه عالي انتظامي قضات اعلام ، مراجع مزبور نيز مكلفند وفق مقررات نظامنامه اقدام كنند » .
اين نوشتار بر آن است تا به چگونگي اعمال اين نظارت توسط ديوان عالي كشور ، ضمن ارائه مصاديقي چند از آراي دادگاه عالي انتظامي قضات در اين خصوص ، به اختصار بپردازد .
تخلفات انتظامي
تخلفاتي كه عضو مميز اعم از رئيس شعبه يا مستشار يا عضو معاون ، وفق تبصره ماده 263 قانون آيين دادرسي كيفري 78 مكلف به گزارش آنهاست ، تخلفات انتظامي ناميده ميشود . اين تخلفات ، به سبب انجام ندادن وظايف شغلي و يا عدم عملكرد در محدوده قانون و در شرايطي است كه فرد حين خدمت يا به سبب آن مرتكب آنها ميشود .
تخلفات اين چنيني خاص كادر قضايي است و ارتكاب اين تخلفات از سوي قضات ، ايشان را در معرض تعقيب انتظامي از ناحيه دادسراي انتظامي قرار ميدهد . (صابري ، 1386 ، ص 117) نمونهاي از اين تخلفات در نظامنامه راجع به تشخيص انواع تقصيرات انتظامي قضات و تعيين مجازات آنها مصوبه 13/12/1304 هيأت وزرا ، در 27 بند تصريح شده كه تا زمان حاضر همچنان قابليت اجرايي خويش را حفظ نموده است . در تكميل نظامنامه فوق الذكر ، وزير عدليه وقت در اسفند ماه 1306 با استناد به قانون اساسي و مقررات قانون اصول محاكمات حقوقي كه مقرر داشته بود احكام محاكم عدليه بايد مدلل و موجه باشد و به لحاظ اينكه در قوانين و نظامات موجود براي قضات در اين خصوص مجازاتي پيش بيني نشده بود ، ماده واحده اي را به هيات وزرا پيشنهاد نمود كه ماده پيشنهادي در تاريخ 9/12/1306 عينا به شرح زير تصويب شد :
« قضاتي كه احكام خود را كاملا مدلل ننمايند به مجازات درجه 2 الي 6 ماده 38 قانون استخدام كشوري محكوم خواهند شد.»
با گذشت قريب 8 دهه از تصويب مصوبه فوق ، بهتر آن است مقنن نظامنامه مزبور را مورد بازبيني قرار دهد و در جهت بروز رساني ، انسجام و نظم دهي قوانين مرتبط با موضوع ، ساير مصاديق تخلفات و تقصيرات انتظامي قضات را – كه به نحو پراكنده اي در ساير قوانين مورد اشاره قرار گرفته – در اين مجموعه بگنجاند.
تخلفات انتظامي قضات بيشتر در مورد عدم رعايت مقررات قانوني از ناحيه آنان مصداق دارد . موارد تخلفات انتظامي فراوان است ليكن در يك نگاه كلي ، ميتوان آنها را به شرح زير طبقهبندي نمود. (همان)
1– تخلف از مقررات قانوني
قضات مكلفند در رسيدگي به دعاوي و پروندههاي ارجاعي ، قوانين و مقررات موجود در ارتباط با موضوع را مد نظر قرار داده و به طور دقيق اجرا نمايند . در اين ارتباط هيچگونه تفكيك و تمايزي بين قوانين ماهوي و شكلي وجود ندارد . مفهوم مقررات قانوني در اين جا عام بوده و تمامي مقررات قانوني اعم از كيفري ، حقوقي ، قانون اساسي و حتي آييننامههاي موجود را نيز در بر ميگيرد . ناديده گرفتن هر يك از مقررات مرقوم از سوي مقام قضايي ، تخلف انتظامي محسوب ميگردد . به عنوان مثال حسب مقررات ماده 193 قانون آيين دادرسي كيفري مصوب 1378 ، دادگاه در پايان رسيدگي ، مكلف به اخذ آخرين دفاع است . به اين معنا كه مقام قضايي در پايان محاكمه و پيش از صدور حكم ، به صراحت به متهم اعلام نمايد كه هر گونه دفاع و پاسخي دارد ، در محضر دادگاه به عنوان آخرين دفاع عنوان نمايد . به موجب رأي شماره 151-16/4/83 يكي از شعب دادگاه عالي انتظامي قضات « اخذ تأمين قبل از تفهيم اتهام به متهم و صدور رأي بدون اخذ آخرين دفاع ، تخلف است » .
شعبه سوم دادگاه عالي انتظامي قضات نيز در رأي شماره 5-16/1/79 چنين مقرر نموده است : « تخلف قاضي مشتكي عنه از حيث اعلام نكردن ختم دادرسي و عدم اخذ آخرين دفاع از متهم ثابت است و مدافعات مشاراليه مبني بر مفقود شدن صورتجلسه دادگاه مربوط به اخذ آخرين دفاع و اعلام ختم دادرسي ، مدلّل نميباشد . با توجه به مراتب ، رئيس دادگاه انقلاب را با انطباق عملش با صدور ماده 20 نظامنامه راجع به تشخيص انواع تقصيرات قضات به كسر عشر حقوق ماهانه به مدت دو ماه محكوم مينمايد ، اين رأي قطعي است . »
همچنين ماده 9 قانون اصلاح قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب مصوب 81 ، صراحت دارد كه قرارها و احكام دادگاهها بايد مستدل بوده و مستند به قانون ، يا شرع و اصولي باشد كه بر مبناي آن حكم صادر شده است . تخلف از اين ماده و انشاي رأي بدون استناد ، موجب محكوميت انتظامي خواهد بود كه اين خود ، بهترين نمونه تخلفات انتظامي است . در همين ارتباط در دادنامه شماره 183-4/5/83 يكي از شعب دادگاه عالي انتظامي قضات چنين ميخوانيم كه : « عدم ذكر مستند رأي و عدم ذكر قابل تجديد نظر يا قطعي بودن آن تخلف انتظامي است .»
تخلف انتظامي بيشتر در رابطه با ناديده گرفتن قواعد شكلي مصداق مييابد . ليكن در خصوص عدم رعايت مقررات ديگر از جمله قوانين ماهوي نيز موضوع ، محل بحث است. به عنوان مثال به موجب مواد 212-210 قانون مدني ، متعاملين بايد براي معامله اهليت داشته باشند . يعني بالغ و عاقل و رشيد باشند . از اين رو معامله با اشخاصي كه فاقد هر يك از شروط فوق يا تمامي آنها باشند به واسطه عدم اهليت باطل است . اين موضوع تحت عنوان اهليت طرفين ، بخش مهمي از مباحث حقوق مدني را به خود اختصاص داده است . حال چنانچه اين موضوع در دعوايي مصداق داشته باشد و قاضي مربوطه آن را لحاظ ننمايد ، مرتكب تخلف انتظامي شده است .
موارد تخلف در رابطه با تعيين مجازات ، در حوزه حقوق كيفري نيز ميتواند مصاديق متعددي را در بر بگيرد . به عنوان مثال چنانچه مجازات جرمي حداكثر 5 سال حبس باشد و قاضي در صدور حكم به غير از مصاديق تشديد مجازات همچون تعدد و تكرار ، مجازاتي بيش از ميزان مقرر قانوني را مورد حكم قرار دهد ، بيترديد مرتكب تخلف انتظامي شده است .
2– اعمال غرض
اولين شرط در قضاوت كه در شرع انوراسلام نيز بر آن بسيار تأكيد شده ، بيطرفي قاضي است . خروج قاضي از اين مقام ، نوعي غرضورزي تلقي ميشود و همانا انحراف از مسير عدالت و عدم احقاق حق است . قاضي بايد در ايفاي وظايف خود استقلال قضايي داشته باشد و تنها قانون را سرلوحه كار خويش قرار دهد . استقلال قضات ، تضمينكننده امنيت قضايي است . در حقيقت بيم اعمال هر گونه غرضورزي و طلب نفع شخصي در جريان دادرسي ، تعيين مقرره ايراد رد دادرس به سبب وجود هر گونه قرابت و يا ارتباط بين طرف دعوي و مقام قضايي را ايجاب نموده است . دامنه شمول اعمال غرض بسيار گسترده بوده و وقوع آن از ابتدا تا انتهاي رسيدگي قابل تصور است . به موجب ماده 129 قانون آيين دادرسي كيفري 78 ، سؤالات تلقيني يا اغفال يا اكراه و اجبار متهم ممنوع است . همچنين به صراحت ماده 131 همين قانون ، پاسخ سؤالات همان طوري كه بيان ميشود ، بايد بدون تغيير و تبديل يا تحريف نوشته شود.
مصداق ديگر در خصوص قرار تأمين كيفري قابل تصور است ، بر اين اساس ماده 134 قانون مذكور مقرر داشته است « تأمين بايد با اهميت جرم و شدت مجازات و دلايل و اسباب اتهام و احتمال فرار متهم و از بين رفتن آثار جرم و سابقه متهم و وضعيت مزاج و سن و حيثيت او متناسب باشد .» حال در فرضي كه متهم سابقهداري مرتكب قتل عمد شده و قرائن و امارات ، دلالت بر توجه اتهام به متهم نمايد و آزاد بودن وي موجب از بين رفتن آثار و دلايل جرم ميشود و از طرفي نيز بيم فرار وي وجود داشته باشد ؛ چنانچه قاضي پرونده در چنين مصداقي به صدور قرار اخذ كفيل با وجهالكفاله اقدام نمايد ، بديهي است در چنين وضعيتي از سوي قاضي مربوطه اعمال غرض كه به نوعي خود مصداق بارز تخلف از مقررات قانوني تلقي ميشود ، صورت گرفته است . بدين دليل كه در راستاي اعمال ضوابط مندرج در ماده 134 قانون آيين دادرسي كيفري 78 ، در خصوص تناسب قرار تأمين با جرم ارتكابي و به صراحت ضوابط مندرج در ماده 35 قانون آيين دادرسي كيفري ، در مثال مذكور تأمين قابل اصدار، قرار بازداشت موقت است و مقام قضايي در اين مورد مرتكب اعمال غرض شده است .
اين نحوه سنجش و ارزيابي عملكرد قضات توسط مقامات ديوان عالي كشور ، حربه مناسبي در جهت نظارت بر عملكرد كادرقضايي كشور است . در ذيل دو مورد از آراي دادگاه عالي انتظامي قضات در باب اعمال غرض و عدم رعايت اصل بيطرفي توسط قاضي ، به عنوان نمونه آورده ميشود .
رأي شماره 309-4/7/79 شعبه سوم دادگاه عالي انتظامي قضات :
« خروج قاضي از بيطرفي در رسيدگي به پرونده و عدم رعايت مقررات دادرسي و عدم اعتنا به دلايل و مدافعات متهمين و عدم پذيرش كفيلهاي آنان در دو مرحله عليرغم ارائه دلايل ملائت ، بدون جهت قانوني و نيز عدم تفهيم دلايل اتهام ، برخلاف قسمت اخير تبصره ذيل ماده 125 قانون آيين دادرسي كيفري و همچنين عدم اعلام ختم دادرسي از سوي وي با توجه به عدم دفاع نامبرده محرز است . عليهذا اين دادگاه به استناد ماده 6 و صدر ماده 20 نظامنامه راجع به تشخيص انواع تقصيرات قضات ، رئيس دادگاه عمومي مزبور را به 6 ماه انفصال موقت از خدمات قضايي محكوم مينمايد . رأي صادره ظرف يك ماه از تاريخ ابلاغ قابل اعتراض در هيأت تجديد نظر انتظامي است . »
همين شعبه در رأي شماره 7 مورخ 22/1/78 مقرر داشته است :
« پزشكي قانوني ، صدمه وارده به سر شاكي را كه منجر به قرمزي و تورم شده مورد تأييد قرار داده ، ليكن رئيس دادگاه عمومي در صدور دادنامه بدون توجه به اين مسأله نسبت به مورد نفياً يا اثباتاً اظهار نظري نكرده و اهمال و مسامحه او محرز تشخيص و با انطباق مورد با ماده 14 نظامنامه راجع به تشخيص انواع تقصيرات انتظامي قضات ، وي را به توبيخ كتبي با درج در ورقه خدمتي محكوم مينمايد ، رأي صادره قطعي است. »
3– بياطلاعي از مباني قضايي
قضات به عنوان مجريان عدالت ، عليالاصول بايد به مباني قضاوت و مقررات قانوني احاطه و تسلط كافي داشته باشند . علاوه بر آن ، عدم رعايت آداب قضا در هر سطحي ، ممكن است تخلف انتظامي محسوب شود . قاضي بايد داراي شمّ قضايي بوده و به سياست قضايي نيز آگاه باشد . در مقام قضاوت ، اصل بر برائت است . اين امر از مباني اوليه و ابتدايي در قضاوت است . به تبع اين اصل ، قاضي بايد در امور كيفري همواره به نفع متهم تفسير نمايد .
تفسير موسّع در حقوق كيفري ، نقض حقوق و آزاديهاي بشر را به همراه خواهد داشت . اين در حالي است كه حقوق كيفري ميبايستي تأمين كننده نظم و امنيت عمومي باشد و احترام به آزاديهاي فردي را به رسميت بشناسد . طبق اصل 167 قانون اساسي و ماده 214 قانون آيين دادرسي كيفري 78 ، استناد به اصول و قواعد كلي حقوقي ، زماني امكانپذير است كه نص صريحي در خصوص موضوع در قوانين موجود نباشد . ماده 214 قانون اخير الذكر بيان ميدارد : « رأي دادگاه بايد مستدل و موجه بوده و مستند به مواد قانون و اصولي باشد كه براساس آن صادر شده است . دادگاه مكلف است حكم هر قضيه را در قوانين مدوّن بيابد و اگر قانوني در خصوص مورد نباشد ، با استناد به منابع فقهي معتبر يا فتاوي معتبر حكم قضيه را صادر نمايد و دادگاهها نميتوانند به بهانه سكوت يا نقض يا اجمال يا تعارض يا ابهام قوانين مدوّن از رسيدگي به شكايات و دعاوي و صدور حكم امتناع ورزند . »
متأسفانه در مواردي ديده شده كه قضات ، عليرغم وجود نص خاص ، مواد قانوني را لحاظ ننموده و اصول كلي حقوقي را مورد استناد قرار ميدهند . اين ، خود ، مصداق بارز بياطلاعي از مباني قضايي است . چرا كه مادامي كه قانون و مصوبهاي در خصوص موضوع موجود باشد ، استناد به اصول كلي حقوقي فاقد وجاهت قانوني است .
- نحوه تعقيب در دادگاه عالي انتظامي قضات
به تصريح تبصره ماده 263 قانون آيين دادرسي كيفري مصوب 78 و نيز بخشنامه شماره 3692/82/1 مورخ 19/3/1382 رئيس قوه قضاييه ، قضات ديوان عالي كشور به محض مشاهده هر گونه تخلف از سوي قضات ذخيل در پرونده تحت رسيدگي ، موظفند مراتب را به طور مشروح و مستدّل و به قيد فوريت توسط رئيس شعبه به دادسرا و دادگاه عالي انتظامي قضات اعلام نمايند .
با وصول گزارش به دادسراي انتظامي قضات و احراز تخلف توسط داديار مربوطه و موافقت دادستان انتظامي قضات ، كيفر خواست صادر ميشود . پس از وصول كيفرخواست به دادگاه عالي انتظامي قضات ، مراتب جهت رعايت موازين دادرسي و امكان دفاع به قاضي متخلف ابلاغ ميشود . با توجه به دفاعيات انجامي ، در رسيدگي توسط دادگاه مزبور چنانچه ارتكاب تخلف از ناحيه قاضي متهم ، احراز نشود ، رأي بر برائت وي صادر ميشود . در غير اين صورت طبق ماده اول قانون اصلاح پارهاي از مواد قانون استخدام قضات مصوب 11/10/1317 و ماده 4 قانون تكميل قانون استخدام قضات مصوب 1308 به يكي از مجازاتهاي انتظامي زير محكوم ميشود .
- اخطار كتبي بدون درج در پرونده
- اخطار كتبي با درج در پرونده
- كسر حقوق ماهانه تا يك ثلث از يك ماه تا شش ماه
- انفصال موقت از سه ماه تا يك سال
- تنزل پايه يك درجه يا زيادتر
- انفصال دائم از خدمت قضايي
- انفصال دائم از خدمت وزارت دادگستري
- انفصال دائم از خدمات دولتي
به موجب لايحه قانوني تعيين مرجع تجديد نظر و اعاده دادرسي نسبت به احكام دادگاه عالي قضات مصوب 24/3/1358 ، احكام دادگاه عالي انتظامي قضات ، در صورتي كه بر محكوميت قضات تا درجه 3 باشد ، قطعي و از درجه چهار به بالا از تاريخ ابلاغ ، قابل شكايت در هيأت تجديد نظر انتظامي است . اين هيأت ، متشكل از دو نفر از مستشاران ديوان عالي كشور به انتخاب رئيس ديوان و يك نفر از مستشاران دادگاه عالي انتظامي قضات ميباشد كه در خصوص درخواست اعاده دادرسي نسبت به احكام دادگاه عالي انتظامي قضات ، همين هيأت دخيل خواهد بود .
نتيجه :
نظارت بر عملكرد محاكم تا حد زيادي تضمين كننده امنيت و عدالت قضايي است . ديوان عالي كشور در راستاي اجراي صحيح قوانين وفق اصل 161 قانون اساسي بر ايفاي وظيفه خويش و اعمال نظارت بر عملكرد قضات اهتمام ويژه دارد. در زمره اين نظارت ارائه گزارش به دادگاه عالي انتظامي قضات در صورت مشاهده هرگونه تخلف از سوي قضات است . ضمانت اجراي تخلفات انتظامي قضات در نظامنامه راجع به تشخيص انواع تقصيرات انتظامي قضات و تعيين مجازات آنها مصوبه 1304 در 27 بند آمده است كه تا زمان حاضر مورد عمل مي باشد. ليكن با گذشت بيش از 8 دهه از تصويب قانون فوق ضروري است مقنن در جهت به روز نمودن قوانين و مقررات ، نظامنامه مزبور را مورد بازبيني قرار داده و به نحوي مقتضي ساير مصاديق تخلفات انتظامي قضات را كه به صورتي پراكنده در ساير قوانين مورد اشاره قرار گرفته در مجموعه فوق الذكر گردآوري نمايد.
بي ترديد اين نحوه توجه و نظارت موجب مي شود قضات در رسيدگي به دعاوي دقت نظر كافي داشته باشند و ضمن تاكيد بر اصل مهم قانون گرايي اجراي صحيح قوانين را سرلوحه كار خويش قرار دهند.
فهرست منابع :
- اباذري فومشي ، منصور ، «مجموعه قوانين و مقررات استخدام قضات» ، انتشارات خرسندي چاپ اول ، 1386
- بيات ، محمدرضا ، «دادرسي انتظامي و تقصيرات انتظامي قضات» ، نشر خط سوم ، چاپ دوم ، 1384
- حيدرزاده ، هادي ، «تعقيب انتظامي قضات» ، انتشارات آزاده ، چاپ اول ، 1373
- شمس ، عبدالله ، « آيين دادرسي مدني – دوره پيشرفته » ، جلد نخست ، انتشارات دراك ، چاپ بيستم ، پاييز 1387
- صابري ، حبيباله ، «ديوان عالي كشور و نظارت بر اجراي قوانين» ، انتشارات صابريون ، چاپ اول 1386
- كريمزاده ، احمد ، « نظارت انتظامي در نظام قضايي» ، جلد دوم ، نشر روزنامه رسمي كشور ، چاپ اول ، 1378